محمدرضا نیکفر
این نوشته در دفاع از جمهوریخواهی، ایدهی جمهوری شهروندی را به عنوان ایدهای تنظیم گر در فعالیت سیاسی و جهتگیری راهبردی پیش میگذارد.
یادداشت زیر، ادامهی دیگر نوشتههای مجموعهی “در ایران چه میگذرد” است. در ده بخش نخست مجموعه عمدتاً به زمینه، ویژگی، و بیم و امیدها دربارهی جنبش انقلابی آغاز شده با قیام ژینا پرداخته شد. موضوع اصلی بخش ۱۱، بررسی اجمالی متنهای برنامهای و مطالباتیای بود که در آنها برای جنبش، هدفگذاری شده است.
با این بخش یک بحث راهبردی گشوده میشود. تمرکز نوشته بر مبانی ایدهی جمهوری شهروندی به عنوان جمهوری متکی بر جامعهی مدنی است. نوشته به هدف خود رسیده است که اگر به بحث دامن زند و پرسشگری در باب ایدهی تنظیمگر جمهوری را برانگیزاند.
صفت “شهروندی” در ترکیب “جمهوری شهروندی” در این نوشته اساساً به معنای تأکید بر بایستگیِ استوار شدن جامعه مدنی است، اینکه از کانونهای قدرت و امتیازوری استقلال یابد و در آن مردمی که به مقام شهروند رسیدهاند بتوانند متشکل شده و در یک فضای همگانی آزاد در مورد مسائل اساسی زندگی خویش گفتوگو کنند و تصمیم گیرند. جمهوری شهروندی یا مبتنی بر جامعه مدنی، در تباین با نظامهایی است که در آنها جمهوریت محدود به رأیدهی دورهای برای انتخاب رئیس و پارلمان میشود.
توجیه بحث
جنبش “زن، زندگی، آزادی”، مرحلهی قیام ژینا را پس از حدود چهار ماه پشت سر گذاشت و معلوم نیست دورهی پُرجلوهی بعدی کِی و چگونه آغاز شود. به نظر میرسد یک مرحلهی تأمل بر وضعیت آغاز شده که از جمله در “منشور”ها و دیگر متنهای حاوی خواستهها و هدفهای جنبش تبلور مییابد.
پروراندن تخیل دربارهی آینده منافاتی با تحلیل وضعیت و عاملهای دخیل در آن ندارد. اینکه ما مایلیم به کجا برسیم، چه بسا تعیینکننده است برای اینکه دریابیم در برابرمان و پشت سرمان چه چیزهایی قرار دارند. معمولاً هیچ عاملی به طور کلی بازدارنده یا پیشبرنده نیست؛ بسته به آن که میخواهیم چه کنیم، چیزی مانع حرکت ما میشود یا حرکت ما را تسهیل میکند.