توضیح ناشر
این دفتر در برگیرندهی یک یادداشت است از ناصر مهاجر، چکامهی بلند سعید یوسف، چهار طرح از اردشیر محصص که برای چکامه تهیه شده و سرآخر، چند نکته از شاعر.
در سرآغاز، ناصر مهاجر نوشته است: « جان باختگان به بوی فردایی نو، بازدید شاعر خوب ما سعید یوسف است از آن کشتارگاه و نیز روایت منظوم او از آن کشتار، در بافتی داستانی- نمایشی… در این نخستین چکامه دربارهی کشتار بزرگ ۱۳۶۷، یک باره خود را در زندان جمهوری اسلامی مییابیم… آنگاه به فضا و صحن زندان- کشتارگاه، کشیده میشویم. رفتار زندانبان را با زندانیهای چپ و مجاهد میبینیم و گفتگوهاشان را میشنویم و از این رهگذر میفهمیم که هر یک از محکومان به مرگ، به دلیل و دستآویزی از خواندن نماز سرباز زده… وصیتنامهی مادر جوانی که پس از به دنیا آوردن فرزندش به جوخهی اعدام سپرده میشود، جه بسا نقطهی اوج چکامه باشد. او به امیدش میگوید:
غصه نخوری، خنده به لب میمیرم/ با شادی و شنگی و طرب میمیرم
اعدام مرا کاش تو هم میدیدی/ تا مات بمانی که عجب میمیرم…»