فخرالدین عظیمی
گذشته و آینده – پیرامون مستند “کودتای ۵۳”
فخرالدین عظیمی− اگر نوشتههای تحلیلی، یا مستندهای تاریخی، تلنگری بر ذهنهای کرخت و تاریخ گریز بزنند کاری از پیش بردهاند. دیدن مستندی درباره کودتا، که تقی امیرانی آن را ساخته است، انگیزه نگارش این یادداشت شد.
برای سفری نیکانجام به رهتوشهای درخور نیازمندیم. مردمی که آرزوهای آزادیخواهانهای برای فردای خود دارند پیشینه تلاشهای آزادیخواهانه دیروز را نفی نمیکنند. آنهایی که تنها به آینده مینگرند چیزی درباره گذشته نمیدانند و از این نیز آگاه نیستند که اندیشه برکنار از نگرشِ تاریخی چندان پربارانتر از ابر سرگردانی در آفاق ذهن نیست. بسیاری گمان میکنند درباره مشروطیت و نهضت ملی هر آنچه نیاز بوده دانسته است. اما، متأسفانه، در این زمینهها کم میدانیم و از نادانی خود ناآگاهیم. بی درک سببهای شکست نهضتهای آزادیخواهی و اهمیت پیشینه این نهضتها در سرزمین خود، به اینسو و آنسو میدویم ولی، همچون رهروانی خوابزده و سرگردان، راه بهجایی نمیبریم.
اگر نوشتههای تحلیلی، یا مستندهای تاریخی، تلنگری بر ذهنهای کرخت و تاریخ گریز بزنند کاری از پیش بردهاند. دیدن مستندی درباره کودتا، که تقی امیرانی آن را ساخته است، انگیزه نگارش این یادداشت شد.
ویژگیهای مستند
مستند سینمایی/ تلویزیونی کتاب یا رسالهای پژوهشی نیست و هنجارهای سنجش و داوری درباره آن با سنجههای ارزیابی نوشتههایی که بهصورت کتاب و جستار با زیرنویس و ارجاعات منتشر میشوند، متفاوت است. نمیتوانیم آن را با همان سنجهها بسنجیم و بر کاستیهای آن خرده بگیریم.
مستند جای تکنگاری یا جستار را نمیگیرد. هردو تخیل را بارور میکنند ولی یکی به یاری تصویرها و ترفندهای هنری و دیگری به کمک کلمات انتزاعی ولی پرتوان. بیگمان هر مستند درخوری باید بر یافتههای استوار مبتنی باشد. شاخ و برگی انبوه نباید تنه توضیحیِ نازکی را بپوشاند. مستند موفق کاری است که نوآوری و تیزبینی را با کشش و هیجان روایی درآمیزد؛ هم آگاهکننده باشد هم سرگرمکننده؛ تلاشی باشد دانشورانه و هنری. بینندگان موردنظر مستندسازان کارشناسان و کاردانان نیستند؛ هر مستندسازی ناگزیراست کار خود را بر خطوط کلی و برخی رخدادهای گزیده یا «جالب» و برجسته متمرکز کند و پسند متعارف را از نظر دور ندارد. اگر چنین نکند بیننده ناآشنا در انبوهی جزئیات سردرگم میشود و به سراغ سرگرمیهای دیگر میرود.