انقلاب زنان ایران
مهناز متین و ناصر مهاجر
مهناز متین و ناصر مهاجر در این نوشته، چند و چون شکلگیری جنبش اعتراضی اخیر ایران و ویژگیهای آن را بررسیدهاند و زمینهیهای تاریخی مشارکت گستردهی زنان را در آن به دست دادهاند. آنها ریشهی جنبش زن، زندگی، آزادی را که پس از کشته شدن ژینا (مهسا) امینی سرتاسر ایران را درنوردیده است، در خیزش شش روزهی زنان در اسفند ۱۳۵۷ (“انقلاب اول” زنان ایران) میدانند و اعتراض و ایستادگی ۴۳ سالهی زن ایرانی در برابر زنستیزی جمهوری اسلامی.
انقلاب زنان، نامیست نهاده شده بر جنبش اعتراضی مردمان ایرانزمین در این روزهای پُر از بیم و امید. سبب آنی شکلگیری اعتراض، کشته شدن ژینا ـ مهسا ـ امینی بود به دست مأموران “گشت ارشاد اسلامی”، روز ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ در تهران. پایگیری اعتراض اما، به هنگام خاکسپاری این دختر ۲۲ سالهی کُرد رُخ داد؛ روز ۲۶ شهریور ۱۴۰۱ در آرامکدهای در شهر سقز، زادگاه ژینا. همانجا بود که شعار زن، زندگی، آزادی (ژن، ژیان، ئازادی) سر داده شد و در اندک زمانی، درفش پیکار دهها و چه بسا صدها هزار زن و مرد ایرانی گشت. زنان و مردانی که در جای جای میهن به خیابانها آمدهاند تا خشم و کین انباشت شدهی خود را نسبت به این “جنایت دولتی” نشان دهند. حملههای وحشیانهی نیروهای انتظامی به اعتراضکنندگان و راهپیمایان، پرتاب گاز اشکآور و حتا تیراندازی به سوی آنان که از همان روز ۲۶ شهریور آغاز شد، نه تنها جنبش زن، زندگی، آزادی، را از پیشروی بازنداشت، که شمار بیشتری از جوانان جان به لب رسیدهی وطن را به خیابانها کشاند. کسانی که از استبداد لجامگسیختهی دینی، خودکامگی، تبهکاری، ناراستی، پلیدی، فساد فراگیر، دزدی و دروغزنی… جمهوری اسلامی به ستوه آمدهاند.
نیروی مُحرکِ جنبش، دختران و زنان جوان ایرانزمین بودهاند، از هر قشر و طبقهی اجتماعی. آنها با بیانی ساده و روشن، بیزاری خود را از نظام زنستیز جمهوری اسلامی، آپارتاید جنسیتی و حجاب اجباری به نمایش گذاشتهاند. نیز دلبستگی و باورشان را به ضرورت از میان برداشتن تبعیض، بهرهمند گشتن از حقوق شهروندی و به رسمیت شناخته شدن آزادیهای فردی. دو سویهی سلبی و ایجابی جنبش زن، زندگی، آزادی، زمینهساز پشتیبانی پارهی بزرگی از مردان (دانشجو، دانشآموز) و نیز تنگدستان شهری از تکاپوی سیاسی ـ اجتماعی شد که ایران به خود ندیده بود. شعارهای اصلی این جنبش (آزادی، آزادی، آزادی؛ مرگ بر دیکتاتور؛ مرگ برستمگر، چه شاه باشه چه رهبر؛ جمهوری اسلامی نمیخوایم، نمیخوایم و…) نشانگر آن است که: زن، زندگی، آزادی، جمهوری اسلامی را دشمن میداند؛ که برافتادن این حکومت ضد انسانی را میخواهد؛ که دگرگونی بنیادین ساختار اقتصادی ـ سیاسی ـ فرهنگی کنونی را در سر میپروراند و برپایی نظمی نوین را؛ که به آزادی و حقوق شهروندی، برابری حقوق زن و مرد، و سکولاریسم باور دارد و نسبت به پایمال شدن حقوق ملتها و قومهای ایرانی حساس است.