ناصر رحیمخانی
««در کارهای امروز چند گزارش بود که به عرض مبارک رساندم و عرض کردم بیجهت این وجهه عالی در بین مردم و دنیا با ندانمکاریها لکهدار میشود. فرمودند چاره نبود، همه خرابکاربودند و فرار میکردند. آن بدتر بود».
واژهها و اصطلاحهای «لکهدارشدن» بیجهت «وجهه عالی» با «ندانم کاریها» در بین «مردم» و «دنیا»، در گفتههای اسدالله علم وزیر دربار و طفرهی شاه با گفتن «چاره نبود»،« فرار میکردند» و «آن بدتر بود»، نشانِ نقشهی برنامهریزی شدهی ساواکِ شاه و آگاهی و موافقت صریح شاه است در کُشتن جزنی و یاران.
۱
یکشنبه ۱۱ اسفند ماه ۱۳۵۳ خورشیدی، محمدرضا شاه پهلوی در کنفرانس بزرگی با شرکت روزنامهنگاران و خبرگزاریهای رادیو تلویزیونی و با حضور هیئت وزیران، نمایندگان مجلسین و رئیسان دو حزب دولتی ایران نوین و مردم و دو به اصطلاح حزب رام پانایرانسیت و ایرانیان، ناگهان دستور به تشکیل حزب واحد رستاخیر داد. امیرعباس هویدا را ـ نخستوزیر به ظاهر و بیشتر به واقع بیخبر ـ برای دست کم دو سال به دبیر کلی حزب نوفرموده، «منصوب» کرد و حزبهای دیگر را موظف به پیوستن به حزب واحد رستاخیز. روز بعد، دوشنبه ۱۲ اسفند ماه ۱۳۵۳خورشیدی، روزنامههای سراسری کشور، کیهان، اطلاعات، آیندگان، با عنوانهای درشت، سخنان و دستورهای شاه را بازتاب دادند. عنوان درشت اطلاعات چنین بود: شاهنشاه تشکیل یک حزب واحد سیاسی را اعلام فرمودند؛ جای کسی که با قانون اساسی، نظام شاهنشاهی و انقلاب ۶ بهمن مخالف است در زندان است، یا خروج راحت برای همیشه[۱]. شاه به طعنه گفته بود: گذرنامهی مخالف را بدون دریافت حق عوارض به دستش میدهیم برود.
روزنامهی آیندگان نیز با تیتر درشت خبر داد: ایران یک حزبی شد. ایران نوین، مردم، پانایرانیست، ایرانیان، همهی احزاب به حزب «رستاخیز ایران» پیوستند. [۲]
پیوستن دستوری، صوری، منفعتجویانه و از سرِ ترسِ هزاران هزار کارمند، کارگر، اداری، بازاری، دانشگاهی، قاضی، وکیل و وزیر به حزب رستاخیز. در سال ۱۳۵۴، شمار ثبتِنام شدگان در حزب واحد به دو میلیون و چهار صد هزار نفر رسید و در سال ۱۳۵۵ به پنج میلیون و چهارصدهزار! [۳]
یادداشت شاهرخ مسکوب دربارهی این عضوگیریهای فرمایشی و خوارکننده، خواندنیست. نیز گفتهی کوتاه خود شاه، از پس رخداد انقلاب ۵۷ و فروپاشی سلطنت. با مسکوب شروع میکنیم سپس گفتهی ملوکانه را میآوریم.