محمدرضا نیکفر
در پایان مرحلهی نخست گسترشیابی جنبش هستیم. اکنون همه چیز تابع ژرفایابی آن است.
در بخش نخست این مجموعه، زیر عنوان کلّی “در ایران چه میگذرد”، دربارهی چیستی و چرایی جنبشِ به پا خاسته با شعار شاخصِ “زن، زندگی، آزادی” سخن رفت. گفته شد که موضوع کانونی جنبش، کرامت انسانی است. زنان، از لگدکوب شدن کرامت انسانی و حقوق شهروندی بیشترین آسیب را دیدهاند. صدای زنان در میان همهی گروههای اجتماعی ستمدیده بازتاب یافته است؛ طنینافزایی شده و خصلت میانبخشی (intersectoinal) جنبش، خیزش نخستین را سرتاسری کرده است.
آیا ما در سرآغاز یک انقلاب تازه قرار داریم؟ دربارهی این پرسش در بخش دوم این یادداشتها بحث شده است. اساس بحث تفکیک میان بایستگیِ انقلاب و پدیداری رخداد انقلاب است. جامعهی ایران فاقد جامعیت است، یعنی تبعیضها و شکافها و ناهمزمانیِ همزمانها در حدی هستند که جامعه را فاقد خصلت انتگراسیون، یعنی آن پیوستگیِ بسامانی میکنند که همه بتوانند چونان شهروندان دارای حقوق پایهای برابر در ساماندهی اجتماعی و سیاسی مشارکت داشته باشند. در جامعهای این گونه، حسی به صورت اطمینان به داشتن جایی دوستداشتنی و شایسته در جهان قوام نمیگیرد.
مشکلِ انتگراسیون، از زمانی که در عصر جدید ما اجتماعیت نو پدید آمده، جامعهی ناجامع ایران را درگیر خود کرده است. انقلاب ۱۳۵۷ را همین مشکلِ ناجامعیت (disintegration) برانگیخت، اما نتیجهی سیاسیاش نتوانست مشکل را حل کند. ناجامعیت، به شکل یک نظام تازهی تبعیض، تداوم یافت، ابعاد تازهای پیدا کرد، تشدید شد. بایستگیِ انقلاب اجتماعی به جای خود باقی ماند. از همان آغاز استقرار قدرت تازه، آن الزام به صورت مقاومت برای حفظ و گسترش دستاوردهای انقلاب ادامه یافت. […]
وضعیت جنبش تا کنون
جنبش گسترش یافته است. بسیاری از شهرها، حتّا شهرهای کوچک، شاهد تجمع و تظاهرات بودهاند. در خارج، ایرانیان دوباره سیاسی شدهاند و از تراز سال ۱۳۸۸ فراتر رفتهاند؛ سلسلهای ادامهیابنده از تظاهرات برگزار کردهاند که برخی از آنها، چون تظاهرات برلین، عظیم و پربازتاب بودهاند.
چهرههای مختلفی از میان نامآوران در داخل و خارج به جنبش پیوستهاند. تأثیر حضور آنان متفاوت است. عدهای عزیمتگاه و انگیزهی جنبش را درک کردهاند و در راستای شعار پایهای “زن، زندگی، آزادی” حرکت میکنند، عدهای دیگر تلاششان را بر تفسیر و تکمیل تحریفآمیز آن قرار دادهاند.
گفتمان جنبش هنوز آنسان باکیفیت و از نظر ژرفا و گسترهی نفوذ آنسان نیرومند نیست که شر ابتذال[1] را پس زند. گاهی به نظر میآید که در جهت خودآگاهی و ارتقای کیفیت نه تنها پیشروی محسوسی صورت نمیگیرد، بلکه پسرویهایی هم دیده میشود. در پهنهی همگانی چیرگی با خبر و هیجان است، و اندیشه تنها به صورت حاشیهای کمرنگ مطرح است. رسانههای تصویری فضا را گرفتهاند و عکس بر متن چیره شده است. کل واقعیت آنی پنداشته میشود که به صورت عکس و ویدئو عرضه شود. سوژهی تبیینکننده، ظاهراً آن کسانی هستند که در رسانههای خارج از کشور با آنان زیر عنوان “تحلیلگر” مصاحبه میشود. این سوژهها هم از افق حادثههای روز چندان فراتر نمیروند. در فضا سخن میپراکنند، اما نشاندهندهی آگاهی جنبش نیستند. آگاهی فاقد مرجعیت است، بیشتر با گفته مشخص میشود، تا گوینده. شعار “زن، زندگی، آزادی” همچنان گفتهی اصلی است و تا کنون آن حد نیرومند بوده است که خود را از قید تحریف برهاند.
برای خواندن متن کامل این نوشته، کلیک کنید:
برگرفته از: سایت رادیو زمانه
۲۵ آبان ۱۴۰۱