خوزستان را با نفتِ مسجدسلیمان و پالایشگاهِ آبادان می‌شناسیم، اما…
ناصر رحیم‌خانی

نوشته‌ی پیش‌رو، متن نوشتاری گفت‌و‌گویی‌ست به دعوتِ مهرآمیزِ سازمان ایران لیبرال، یکشنبه ۳۱ ژانویه ۲۰۲۱ میلادی /۱۲ بهمن ۱۳۹۹ خورشیدی. در کانال زوم.

در این سده‌ی پشت سرو همچنان همراه،گوئی ما هم همچنان خوزستان را بیشتربا نفتِ مسجد سلیمان وپالایشگاه ِعبادان(۱) و بندرِ مُحَمَره می‌شناسیم. اما این سرزمینِ گرم و جنوبی ایران، پیشینه و تاریخی کهن دارد؛ تمدن ایلام در این سرزمین زاده شد و پا گرفت و گسترده شد؛ ایذه‌ی مال امیر، سنگ نگاره‌ها، مجسمه‌ی سردار پارتی در بتکده‌ی آبادی شَمی ایذه؛ ویرانه‌های شوش، نشان عهد هخامنشی؛ پل قدیم دزفول از دوره‌ی ساسانیان، هم یادگارِ هنرِ تحسین برانگیز معماران رومی، هم یادآور آن جنگ‌های ویرانگر ایران و رم، کشته‌های دو طرف، اسیران به بیگاری گرفته شده در ساختن پل دزفول؛ مٌحَمَره ـ خرمشهرـ بندرگاه و پیوندگاهِ ایران و همسایگانِ خلیج فارس، یمن و آن سوترها؛ هویزه، دشتِ کشاورزی حاصلخیز؛ شورش دهقانی از همان سده‌های نخست برپائی دستگاهِ خلافت.
شورشِ مشعشعیان ، و همچنان هُرمِ آفتاب تابستان و برنجزارهای پُربرکت.

باری، خوزستان را بیشتر با نفتِ مسجد سلیمان و با پالایشگاهِ آبادان می‌شناسیم. می‌خواهم در اینجا اشاره‌ی کوتاهی کنم به یک دو سه نکته‌ی شاید کمتر خوانده شده و کمتر روایت شده.

مسجد سلیمان را می‌شناسیم با فورانِ اولین چاهِ نفت ِخوزستان در آن منطقه. از چاهِ نمره ۱ و نامِ نفتون کمتر می‌شنویم و می‌خوانیم که چاه شماره‌ی ۱ که در منطقه‌ی بیابانی فوران کرد، بعدها سرپوشیده شد و با ستون ِکوتاه و پلاک ِچاهِ شماره‌ ۱، امروزه در منطقه‌ی نمره‌ ۱، وسط شهر مسجد سلیمان است. و به یاد نمی‌آوریم که نام مسجد سلیمان سپس‌تر برگزیده شد و جایگزین نام «نفتون» شد. و از خود نمی‌پرسیم مگر سلیمان نبی، مسجد هم بنا گذاشت؟

خوزستان را می‌شناسیم با پالایشگاهِ بزرگ آبادان، تکنولوژی پیشرفته و کارگران ماهر. از کارطاقت‌فرسای بدنی زحمتکشان و تهی‌دستان بختیاری کمتر شنیده‌ایم یا خوانده‌ایم. ماشین‌های حفر چاه، لوله‌های آهنی سنگین،از کشتی‌های بزرگ انگلیسی، در بندر مٌحَمَره ـ خرمشهرـ به کول کشیده می‌شد در کشتی‌های کوچک‌تر مناسب رود کارون تا اهواز و از اهواز تا شوشتر. پیاده کردن بارهای سنگین، بالا بردن، سیم نقاله کشیدن از بلندای تپه و کوه و از فراز دره به بلندای تپه و کوه روبه رو و بعد کشیدن بارها تا سر چاه، کار زحمتکشان بختیاری بود؛ لباسِ ژنده، پاپتی.

کارگران هندی

از کارگران هندی پالایشگاه آبادان هم کمتر شنیده‌ایم.کارگران هندی حتی برای لحیم‌کاری، یعنی در خوزستانِ آن زمان کارگرِ ساده هم نداشتیم. کارگران هندی را مدیران انگلیسی شرکت نفت، به آبادان آورده بودند. نخستین کارگران آشنا با پاره‌ای کارهای فنی، از آذربایجان، از گیلان، از ارمنی‌های شمال و از اصفهان آمدند.

زویا پیرزاد

زویا پیرزاد، با رمان چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم و آن صحنه‌های زنده از آبادان، نواده‌ی همان ارمنی‌ها. ملوان‌ها، جاشوها، بلم ران‌ها از لرهای بوشهری و عرب‌های خرمشهری را هم مدیران انگلیسی به آبادان آوردند، برای کار در اسکله. کشتی‌های تجاری انگلستان، از دیرباز در بندر بوشهر پهلو می‌گرفتند؛ مدیران و کارکنان انگلیسی، ملوانان و کشتی‌بانان بوشهری را می‌شناختند و مهارت آنان را سنجیده بودند.

ناخدا خَلَف، ماهر در کشتی‌رانی و جا به جا کردن کشتی در بندر، از بوشهر دعوت به کار در آبادان شد. ناخدا خَلَف، از آن قدیمی‌ها که خواندن می‌دانست و نوشتن نمی‌دانست. به قول خود قدیمی‌ها،«سواد» داشت، «خط» نداشت. پسرِخَلَفِ ناخدا خَلَف، زاده‌ی آبادان، اما بسیار خواند و بسیار نوشت؛ نجف دریابندری را می‌گویم.


برای خواندن متن کامل این نوشته، کلیک کنید:

برگرفته از: عصرنو
دوشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۹ – ۰۸ فوريه ۲۰۲۱

Noghteh.org © 1998-2024. All rights reserved. Web design: Homayoun Makoui