نظام (بخوان، آقای خامنه ای) هم حق دارد!
م. دانش
پدر روایت می کرد که:
در میانه ی دهی، دو کس در حال نزاع بودند. سوم کسی پای پیش نهاد و از یک – یک آنها پرسید:
سببی که شما را چنین به درگیری کشانده، چیست؟
یک از آن دو بی آنکه از پرتاب مشت و لگد باز ایستد، سبب ها بر آن درگیری و خصومت بر شمرد و گفت:
حال ای مرد پُرسان تو بر ما داوری کن و بگو کدام یک از ما محق است در این اختلاف؟
مرد پُرسنده دمی اندیشید و گفت: حق با شماست!
آنگاه، دگر سوی نزاع به سخن آمد و پس از لختی تامل در پاسخ مرد پرسنده، ادله اقامه کرد و سرآخر پرسید:
حال ای مرد جستجوگر حق! تو خود داوری کن و حکم بر زبان ران: آیا حق به جانب من نیست؟
مرد پُرسنده لمحه ای اندیشید و گفت: البته که حق با شماست!
ساده دلی بر آن اتفاق شاهد بود. از داوری مرد پُرسنده در آن نزاع سخت متعجب شد. پیش رفت و داور را گفت:
ای مرد، تو خود را به میان نزاع این دو کس در انداختی و از هر یک آنان سبب نزاع را بپرسیدی! سبب یک مورد بیش نبود.
حال بگو این داوری چگونه کردی!؟ چرا هر دو سوی دعوا را محق خواندی در این نزاع مخرب!!
فرد پرسش شونده بیش از پیش به فکر فرو رفت و سکوت اختیار کرد و عاقبت گفت:
برای خواندن متن کامل این نوشته، کلیک کنید:
برگرفته از: اخبار روز
پنجشنبه, ۲۸ مهر ۱۴۰۱