تبعید و ادبیات

شکست جنبش‌ها، جریان‌ها و جرگه‌های ترقی‌خواه و چپ پس از استقرار جمهوری اسلامی و در سال‌های نخست دهه‌ی 60 خورشیدی، فرار گسترده‌ی دگراندیشان و دگرخواهان ایران را در پی آورد. سال‌های نخست تبعید، سال‌های جوش و خروش و خوش‌بینی بود. واژگونی جمهوری اسلامی در چشم‌انداز قرار داشت و بازگشت به وطن در دسترس می‌نمود. تب و تاب سیاست همه جا را فرا گرفته بود؛ حتا گستره‌ی هنر و ادبیات را. اما رفته رفته، آشکار شد که شکست قطعی‌ست و تبعید طولانی.
به مرور زمان، مجموعه‌های زیستی تازه‌ای در میان ایرانیان کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی شکل گرفت و ده‌ها نشریه، روزنامه و گاهنامه پدیدار شد. کانون‌های فرهنگی و انجمن‌های هنری، اینجا و آنجا پا گرفت. این نهادهای تبعید، با همه‌ی تنگناها و محدودیت‌هایی که با آن روبرو بودند، «قلمروی ممنوعه‌ای» نداشتند و می‌توانستند در آزادی، بیافرینند. در این فرایند بود که «هنر و ادبیات تبعید» پدیدار شد.
رهاورد ادبیات و هنر تبعید چه بوده و چه خواهد بود؟ آیا توانسته‌ایم بی تعصب و ترس، به بازنگری فکر و فرهنگ‌مان بنشینیم؟ توانسته‌ایم با ذهنی باز، نگاهی موشکاف و زبانی پخته، با مسائل دیروز و امروزمان رو در رو شویم؟ آیا نگاهی نو به انسان و جامعه و هنر و ادبیات انداخته‌‌ایم تا به قول ادوارد سعید «در شکاف پرناشدنی میان انسان و زادگاهش» بارویی پی افکنیم «برای نگریستن چندسویه به جهان»؟
برای بازنمایاندن گوشه‌هایی از زندگی‌ی تبعید که در هنر و ادبیات بازتاب یافته است، پاره‌ای از کار نشر نقطه را به ادبیات داستانی و شعر در تبعید اختصاص داده‌ایم.