توضیح ناشر
فرار و زندگی در تبعید، تجربهایست مهم در تاریخ مبارزاتِ سیاسی و اجتماعی ایران. ثبتِ این تجربه و انتقال آن به نسلهای پسین، از اهمیتی به سزا برخوردار است. هم از این رو، ویراستاران گریز ناگزیر، کند و کاو این دورهی مهم از کوچ گستردهی ایرانیان در تاریخ معاصر ایران را در دستور کار گذاشتند تا از این رهگذر، به سهم خود از فراموشی این پاره از تاریخ اجتماعی- سیاسی میهنمان، پیشگیری کنند.
دورهی زمانیای این کند و کاو، سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۵ است؛ گرچه فرار از جمهوری اسلامی، نه با سال ۶۰ آغاز شد و نه پس از سال ۶۵ پایان گرفت. اما ویژگی موجهای دیگر جلای وطن در سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ و سالهای دههی ۱۳۷۰ و پس از آن، پژوهشی دیگر میخواهد که امید است جای خالی آن را پژوهشگرانی دیگر پُر کنند.
سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۵، سالهاییست که عناصر طیف چپ و دموکرات، کنشگران سیاسی، کوشندگان اجتماعی، دستاندرکاران اتحادیههای کارگری، اندیشهورزان و پژوهشگران، نویسندگان، هنرمندان و شاعران دگراندیش و دگرخواه، هموطنان پیرو ادیان و مذاهبِ زردشتی، یهودی، مسیحی و بهایی، در یک کلام، آنها که از انقلاب بهمن ۱۳۵۷، امید و انتظار برقراری حکومتی مبتنی بر ارزشهای انسانگرایانه و آزادیخواهانه داشتند، به گونهای گسترده مجبور به ترک ایران شدند.
در دو دفتر گریز ناگزیر، سی زن و مرد از قشرهای گوناگون اجتماعی، با وابستگیهای گوناگون سیاسی و مسلکی و مذهبی و در ردههای گوناگون سنی، به بازگویی دلایلشان پرداختهاند، برای ترکِ وطن، چگونگی گریختن از یکی از مرزهای ایران و پناهنده شدن به این کشور و آن کشور جهان.
به این سان، تجربهی نسلی به نسلهای دیگر منتقل شده است؛ به «نسلی که پیوندش با نسل ما گسیخته شده؛ چه آنها که این بیست و چند سال گذشته را در ایران زیستهاند، در اختناق جمهوری اسلامی روییدهاند و برداشت جامعی از روزگاران سپری شده ندارند؛ و چه آنها که بیرون از ایران رشد کردهاند و امروز میپرسند: چه شد که از خاک و ریشهمان جدا گشتیم و چون بنفشهها به هر کجا برده شدیم؟»
چند میلیون ایرانی در بیرون از ایران روزگار میگذرانند. اینها همه کنشگر سیاسی نبودهاند و به این دلیل جلای وطن نکردهاند. حتا در همان دورهی ۶۵-۱۳۶۰، بسیاری به این دلیل از ایران کوچیدند که جمهوری اسلامی هویت و حقوق اولیهشان را یک سره انکار میکرد و آنها هم نمیخواستند به قوانین شرعی و سیاستهای «مکتبی» حکومت تن دهند و از این رو، در معرض اذیت و آزار مستمر حاکمان قرار داشتند.
ویراستاران مدعی نیستند که کارشان بی کم و کاست است. رک و روشن میگویند: «نتوانستیم از همهی گروههای اجتماعی و سیاسی، نمونهای در این مجموعه بیاوریم. برخلاف طرحی که ریخته بودیم، برخی نمونهها را نیافتیم. برخیها را زمانی یافتیم که دیگر بسی دیر شده بود.»