علی شاهنده: سوسیالیستی انساندوست و پایبند به ارزشها
ناصر رحیمخانی و ناصر مهاجر
علی شاهنده در ساعت ۱۸روز ۲۸ اسفند، در آرامش و در کنار فرزندان و عزیزانش چشم بر جهان فروبست و از میان ما رفت.
زندگی این حقوقدان، قاضی و وکیل دادگستری از سالهای جوانی با پیکار برای آزادی، حقوق مدنی و عدالت اجتماعی آمیخته شد. از همراهان نهضت ملی به رهبری دکتر مصدق بود، از اعضای هیئت مدیرهی کانون وکلای ایران و نیز جمعیت حقوقدانان و از پشتیبانان پیگیر حقوق بشر، بهویژه حقوق زنان. هم از این رو چون هزاران دگراندیش دیگر در سال ۱۳۶۱ ناگزیر جلای وطن کرد، نخست در فرانسه و سپس در سوئد در شمار پناهندگان سیاسی درآمد. علی شاهنده تا واپسین روزهای زندگی در اندیشهی ایران بود و سرنوشت بشر.
ما سرخوشانِ مستِ دل از دست دادهایم
همــرازِ عشـــــق و هـمنفسِ جامِ بادهایم
ای گـــل تـو دوش داغِ صبوحی کشیدهای
مـــا آن شقــایقیــم کـه با داغ زادهایــــــم
زادهی تهران است؛ به روز 25 اسفند ماه 1300 خورشیدی. فرزند سوم خانواده. پیش از علی دو دختر به دنیا آمده بودند و پس از او نیز دو دختر زاده میشوند. پدر خانواده، مسعود، آب و ملکی داشت در آشتیان. مادر، ربابه هم از آب و ملک خانوادگی در همان آشتیان، سهمکی برده بود سپرده به مباشر و کدخدا. پدربزرگ مادری از کارکنان دستگاه مستوفیالممالک بود، پایهریز وزارت مالیهی نوین ایران. در منصب مستوفیگری به سالهای پایانی دهههای سلطنت دودمان قاجار«گرایش زیادی به انتقال این شغل از پدر به پسر وجود داشت. اغلب مستوفیها از منطقهی اراک و آشتیان و فراهان به کار گرفته میشدند».[1] پدربزرگ، تا معاونتِ دفتر مستوفی پیشرفت. در خیابان شاپور تهران زیست و خانهای ساخت به سبک سنتی با سردابه و شبستان، پلههای آجری بالارفته تا ایوان، اتاقهای پنجدری، نقشها و نماهای آجری، نارنجستانی کوچک با سرپوش شیشهای و پنجرههای متحرک رنگین. در این خانه علی شاهنده و چهار خواهرش دوران کودکی را میگذراند و نیز نوجوانیشان را.
سنتِ کتابداری و کتابخوانی را از پدر میآموزد که همچون بسیاری از وابستگان و پیوستگان دیوانسالاری ایران آن را پاس داشت و راه و رسم این هنر را از پایههای پرورش فرزندان خود پنداشت. کتابخانهی پدری از شعر و رُمان و تاریخ سرشار بود. مسعود خان، دلبستهی شاهنامهی فردوسی بود؛ چندان که پس از تصویب قانون «سجل احوال» در مجلس شورای ملی و الزامی شدن نامخانوادگی در 14 خرداد ماه 1304 خورشیدی، شاهنده را نام خانوادگی خود ساخت. در معنای شاهنده، فرهنگ عمید میگوید: شاهندن برابر است با پرهیزکاری و شاهنده یعنی نیکوکار، پرهیزکار، مدیر، خوب و مبارک، درستکار. فردوسی نیز در «باز آوردن رستم کاوس را از بند دیو سفید» و ارج بنهادن بر کار رستم دستان، سروده است: