داستان اندوه بار رومینا
سرور علی محمدی
روز اول خرداد ماه ۱۳۹۹، درروستای سفیدسنگان از توابع شهرتالش، پدری گلوی دختر سیزده ساله اش را هنگامی که در خواب بود، به طرز فجیعی با داس درید. او با علم این که قتل رومینای ۱۳ ساله، طبق قانون اسلامی مجازات ندارد، با داس خونینی که موی دخترش بر آن دیده میشد، فریاد زد: «او را کشتم؛ غیرتم را ثابت کردم!». این مرد، رضا اشرفی، پس از اعتراف به قتل، دستگیر و روانه ی زندان شد.
عصر همان روز، کانالهای تلویزیون محلی، این خبر را با عنوان قتل ناموسی اعلام کردند. با انعکاس گسترده ی این جنایت در فضای مجازی و روزنامه های رسمی ایران، سرانجام سخنگوی قوه ی قضاییه در یک نشست خبری در روز ۲۰ خرداد ۱۳۹۹ گفت: «در این پرونده با قاطعیت به موضوع رسیدگی خواهیم کرد و این را هم میگوییم که برای ما نوع جنایت فرقی ندارد و هرکس مرتکب جنایت و قتل شود، به طور قاطع رسیدگی خواهیم کرد.» سخنگوی قوه ی قضاییه، با اشاره به لایحه ی “حفظ کرامت بانوان” گفت: «حتما اشد مجازات برای پرونده های این چنینی اجرا میشود.» اما او به خوبی می داند که در این گونه قتلها، قوانین شرعی باید اجرا شوند و به همین دلیل، ریاکارانه اضافه میکند: «ما طرفدار عفو و گذشت اولیای دم هستیم و از آنها دعوت به عفو میکنیم.»(۱). سخنگوی قوه ی قضاییه البته نمیگوید که آنها فقط در مورد قتل زنان، طرفدار “گذشت و عفو” هستند؛ چون میداند که در زندانهای جمهوری اسلامی، بیشمارانی نه به جرم قتل، که به دلیل بیان افکار و عقایدشان شکنجه میشوند و با حکم های درازمدت، روزشمار مرگ خود هستند. آنها مشمول “گذشت و عفو” نیستند. سخنگوی قوه قضاییه نمیگوید که در دین اسلام، پدر، برادر، شوهر و تمام افراد ذکور طایفه، مالک زن هستند. مردها موظفند از “ناموس” خود محافظت کنند.مرد مسلمان میداند که هر زمان قتلی مرتکب شود، در پناه دین، از مجازات در امان خواهند بود. بی تردید در تمام ادیان سامی ، این “وظیفه ی مقدس” بر دوش مردان است که برای “حفظ حیثیتشان”، خون زن و فرزند خود را بریزند. مجریان قوانین الهی در ایران، از پشتیبانی دولتمردان جمهوری اسلامی برخوردارند. در پناه همین حمایت بی چون و چراست که رومینای سیزده ساله، در آغاز شکفتن گل نوجوانی اش در خون میغلطد؛ توسط پدری که حتما در کودکی دست نوازشی هم بر سرش کشیده و چه بسا بوسه ای از مهر بر گونه اش نشانده است. پدر کم سوادی که آیه های قرآن راهبرش بوده است؛ پدری که با رشد دختر، او را از خود میراند. رومینا را نگاههای محبت آمیز مردی دیگر به سوی خود میکشد. اگر نگاه پدر بر سیمای رومینا، مهر می پاشید، اگر دستهای نوازشگر جامعه، دستان ظریف او را میفشرد، آیا رومینا به سوی مردی میرفت که شانزده بهار را بیش از او سپری کرده بود؟ کسی نمیداند؛ شاید دختر، نوازشهای مهربانانه ی بهمن را به جای پدر پذیرا بود؛ مردی که به هزاران ترفند، بر دلش مهری نشاند که خانه و جامعه از او دریغ کرده بودند. از سویی، فریادهای خشن پدر بود و از سوی دیگر، نگاه های پر شرر بهمن بر تن ظریف دختری که تنها ۹ بهار را به خود دیده بود. پنج روز بعد از این جنایت، بهمن در مصاحبه ای با افتخار ادعا میکند که رومینا از ۹ سالگی دلباخته اش بوده است. بهمن روایت خود را از این فاجعه دارد. او یکی ازمردانیست که در کمین دخترکان نونهال مینشینند؛ دخترکانی که از فضای خفقان موجود در جامعه – که از جمله حاصل حکومت دینیست- به ستوه آمدهاند. او هم مانند مردان دیگر، در صدد اعمال حق مالکیت خو بر بدن این دخترکان است. بهمن در مصاحبه ای با روزنامه شرق(۲) با افتخار میگوید یک بار دیگر هم دختری را که دوستش داشته، فراری داده است! خبرنگار از او نمیپرسد که چه بر سر آن دخترآمده است؟! نه تنها در ایران، بلکه در رسانه های خارج از ایران هم کسی نیست که خواستار پاسخگویی بهمن در برابر مسئولیتش در این فاجعه باشد. او تنها چند روز پس از قتل رومینا، با بیشرمی تمام در مصاحبه ای میگوید: چرا وقتی یک مرد پولدار ۷۰ ساله با یک دختر ۲۰ ساله ازدواج میکند، جرم نیست؛ اما رابطه ی من ۲۸ ساله با رومینای ۱۴ ساله جرم است؟!(۳) نه تنها خبرنگاران در ایران که همه زن بودند و منطقاْ میبایست به این مقایسه ی ابلهانه اعتراض میکردند چیزی نگفتند، بلکه در خارج هم من هیچ نوشته و گفتاری در اعتراض به این رویکرد مردسالارانه ندیده ام.