توضیح ناشر
مهناز متین و ناصر مهاجر در پیشگفتار این کتاب دو جلدی مینویسند: «به رغم اینکه خیزش زنان در اسفند ۱۳۵۷ در حافظهى جمعى ما زنده است – دست کم در میان كنُشگران حقوق زن- و پيوسته به آن استناد میشود، اما هنوز تاریخچهای از آن در دست نداریم. تاريخچهاى استوار بر پژوهشی بیش و کم جامع و پُردامنه كه بتواند سویههای گوناگون این خیزش را در برابر چشمها بگستراند: بستر و زمینه، دلایل و عوامل، سیر رویدادها، ترکیب شرکتکنندگان، ژرفا و گستردگی، خواستها و شعارها، آرمانها و توهمها، کنشها واکنشها؛ و سرانجام، پىآمدهای این رویداد کممانند را. به بیان دیگر، پژوهشی که چرایی، چيستى و چگونگی خیزش زنان را برنماید.»
این کمبود، متین و مهاجر را بر آن داشت که به تدوین نوشتهای بپردازند متکی بر دادهها و سندهاى موجود يا نويافتهی موثق و روايتهاى گفته و ناگفته، تا از این رهگذر بر سویههای گوناگون خيزش زنان در سال ۵۷ نوری بتابانند.
برای درك بهتر این جنبش، مواد خام موجود را گرد آوردند: روزنامهها و نشريههاى فارسی، انگليسى و فرانسوى سى سال پيش را كه خبرهاى آن بپاخيزى را بازتابانده بودند؛ نيز ارگانهای حزبی و گروهی، جزوهها، مقالهها، عکسها، فیلم و كتابهایی كه به آن خيزش پرداخته، يا به آن اشارههايى داشتهاند.
مینویسند: «آگاه بوديم كه بدون بسيج حافظهى جمعى نمىتوانيم روح آن رويداد تاريخى را به چنگ آوريم. شهادتهای زنده و ملموس نقشآفرينان اصلى و فرعى آن، مّد نظرمان بود. شهادتِ کسانی که در خيزش زنان مشاركت داشتند، اما ديدهها، شنيدهها و آزمودههاى خود را بازنگفته بودند… میخواستیم در حد توان و امکان، گونهگونى طیفِ افرادی را که بازیگران صحنه بودند، برنماییم: کارمند، دانشگاهی، حقوقدان، پرستار، خانهدار، دانشجو، دانشآموز، كنشگر سياسى و… پس به جستجوی نمونههایی از این طیفِ گسترده برآمدیم.»
این جنبش يگانه که تنها سه هفته پس از پيروزى انقلاب مردم ايران سر بركشيد، گرچه در درون مرزهاى ايران در انزوا پژمرد، در بيرون از مرزهاى ايران و در ميان زنان حقخواه جهان گل کرد و از پشتيبانى كممانندى برخوردار گشت؛ زیرا آنها بر این باور بودند که: «وقتی زنان ایرانی زنجیرهایشان را پاره میکنند، همهی زنان جهاناند که همراه آنها به پیش میروند.»
شماری از فمینیستها به ایران شتافتند؛ از جمله کیت میلت. رهآورد سفر این فمینیست نامدار آمریکایی، کتاب پرارزش «به ایران رفتن» بود. فعالان گروه زنان در جنبش، فیلمی منحصر به فرد از این رویداد منحصر به فرد به زنان حقخواه ایرانی هدیه دادند که بی شک ماندگار خواهد بود. کمیتهی بینالمللی حق زنان که سیمون دوبووآر ریاستش را برعهده داشت نیز به همین مناسبت شکل گرفت و هیئتی را با هدف حمايت از جنبش زنان ایرانی، راهی ایران کرد.
همبستگی جهانی با زنان مبارز ايرانی، در اندك زمانى، صدها گردهمآيى، همايش، راهپيمايى و تظاهرات را در شهرهای بزرگ دنیا موجب گشت؛ از رُم، میلان، مادرید، بارسلون و بروکسل گرفته تا مونترال، ونكوور، نیویورک و واشنگتن. دهها مقاله، اطلاعیه و تراکت در حقانيت خيزش زنان ايران، در سراسر جهان چاپ و پخش شد؛ با سرخطهايى همچون: «ما همه ايرانى هستيم!» ؛ یا: «پیکار زنان برای آزادی، مرز نمیشناسد!» این شور و شوق به جنبشی دامن زد که برای بسیاری از كنُشگران جنبش فمینیستى، نخستين نشانهی همبستگی بینالمللی زنان بود.
مهناز متین و ناصر مهاجر نشان میدهند که: گرچه كنُشگران حقوق زن در گسترهى جهان، حقانیت این جنبش را با هوشیاری و هوشمندى دریافتند و به پشتیبانی از آن برآمدند؛ اما بيشتر حزبها و سازمانهای چپ، ميانه و راست و نيز بسیاری از گرایشهای روشنفكرى و سياسى ـ چه در ایران و چه در جهان ـ از درکِ حقانیت و ظرفيت این جنبش ناتوان ماندند و از آن روى برتافتند. چه بسا از همین رو:
«خیزش زنان در اسفند ۱۳۵۷، چون رنگینکمانی پس از باران، آسمان ایران را دمی روشن کرد و سپس خاموشی گرفت. درک چرایی، چیستی و چگونگی خیزش زنان، نیازمند بازآفرینی این رنگینکمان است. امیدواریم پارههای این مجموعه توانسته باشد سایه روشنهای این رنگینکمان را هرچه شفافتر به نمایش بگذارد و تصویر بیش و کم درستی از این جنبش به خواننده بنمایاند.»