مؤمنى، كُنشگر سياسى
گفتار رضا اکرمی
کنشگر سیاسی چپ و تحلیلگر مسائل سیاسی ایران. دربارهی خودش مینویسد:
«رویداد سیاهکل منشاء رویکرد من و شماری از دوستانم بود به سمت ایجاد محفلی در هواداری از چریکهای فدایی خلق ایران. در سال ۱۳۵۴، همراه تعدادی از رفقا دستگیر شدیم. انقلاب ما را آزاد کرد و همزمان در خود فروبرد. از بهمن ۱۳۵۷ در کادر جنبش فدایی در سطوح مختلف فعالیت کردهام و شریک در انشعابها و وحدتهای اجزایی از آن شدم. خودم را متعلق به نیروی اجتماعی چپ میشناسم و همچنان پایبند به ارزشهای جمهوری، دموکراسی، لائیسیته، عدالت و استقلال کشور که مبانی جمهوری خواهان دموکرات و لائیک بود که در شکلگیری و دورهی نخستِ زندگی آن مشارکت فعال داشتم.»
باید افزود که مقالات رضا اکرمی در نشریههای اتحاد کار، عصر نو و اخبار روز انتشار یافته است. ایشان چند سال، هر هفته رویدادهای سیاسی ایران را در تلویزیون فارسی زبان تیشک در فرانسه ارائه میدادند.
اگر در سالهاى پايانى دههى چهل به كتابخوانى روى آورده باشى و با تمايل چپ، به عرصهی سياسى و فرهنگى ايران پا گذاشته باشى، حتماً با نام باقر مؤمنى و يا كتاب ايران در آستانهى انقلاب مشروطيت او آشنا هستى.
اما افق ديد من نسبت به تاريخ و حتا مىتوانم بگويم با ماترياليسم تاريخى زمانى بازتر شد كه به چهار جلد كتابِ تاريخ جهان باستان و تاريخ قرون وسطی، دسترسى پيدا كردم؛ اولى، با ترجمهى باقر مؤمنى و صادق انصارى و بقيه با ترجمهى باقرمؤمنى و همكارى آقايان علىالله همدانى و صادق انصارى.
شايد بد نباشد يادآورى كنم كه از خوبى يا بدى روزگار، آشنایى با اين كتابها همزمان است با دوران حبس من در بند ٢ و ٣ زندان قصر در سال ۱۳۵۶؛ زمانی كه وقت بسيار بود و دوستان همدل و همفكر هم فراوان داشتم. نه تنها مطالعه، بلكه بحث و گفتگو پيرامون هر صفحه و هر مقولهی آن، با هيچ محدوديتى روبهرو نبود.
در ماههاى منتهى به انقلاب از زندان آزاد مىشوم. فضاى جامعه باز شده و شعرا و نويسندگان، شبهاى شعر دارند و سخنرانى و داستانخوانى. آنچه در شب شعر انستيتو گوته گذشته است ديگر چنان طنينانداز است كه برخى آن را جرقهی گرُ گرفتن جنبش مردم مىدانند.
اگرچه نام و شعر سعيد سلطانپور، همبندى سابق و شاعر انقلابى، شورى كمنظير در ما برانگيخته است، اما سخنان ِنويسندگان، پژوهشگران، تاريخنگاران و كنشگران سياسى همچون باقر مؤمنى كه از كوران ِ پُرتلاطم سالهاى قدرتمندى چپ، در صحنهی تحولات اجتماعى و سياسى گذر كردهاند و كودتاى سلطنتى ـ آمريكایى و همچنين دوران خفقان و ديكتاتورى پس از آن را تجربه كردهاند، آموزههاى بسيارى براى نسل ما دارد. نسلى كه به دامن يک قيام تمام عيار پرتاب شده است و توشهی سياستورزى و كار سازمانگرانهاش اندک است.
من بهعنوان عضوى از خانواده جنبش فدایى مىشنوم كه روشنفكران، هنرمندان و فعالين سياسى مستقلِ بسيارى هستند كه مايلند به اين جنبش نوپا بپيوندند كه بهنوعى بند نافش را از نياى تاريخىاش ـ حزب توده ـ بريده است. اما متأسفانه زبان مشترک يافت نمىشود و بىترديد كمتجربگى ما در اين زمينه هم بىتأثير نبوده است.
باقر مؤمنى يكى از آن شخصيتهاى چپ صاحبنام است كه اگرچه از دو دهه پيش و در سالهاى فترت حزب توده از آن حزب فاصله گرفت، اما همچنان بر آرمانهاى عدالتخواهانه حزب تأكيد مىكند و كمترين ترديدى بر درستى راهى كه بر گزيده است ندارد. محروميت ما از حضور چنين شخصيتهایى در صفوف سازمان فدائيان خلق البته مانع تلاش فكرى و سياسى به موازات هم نبوده است، اما انكار نمىتوان كرد كه بهرهگيرى نسل ما از تجربه و دانش فكرى و عملى اين عزيزان باز هم در محدودهی مطالعهی آثار آنها و احياناً جلسات بحث و گفتگو باقى مىماند و طبيعتاً از انتقال تجربهی نسل قبل از خود محروم مىمانيم و اين امر به طور آشكارى در تصميمات و اقدامات مسئولين وقت سازمان چريکهاى فدایى خلق ایران و همين طور ديگر گروههاى مبارز چپ آن روزها منعكس است.
اين در حالى است كه باقر مؤمنى از جمله معدود مسئولين و فعالين سابق حزب توده است كه نسبت به جنبش فدایى و حتا عملياتِ چريكى مبارزان سياهكل نظر مثبتى دارد. در اينجا از ديگر روشنفكران، شعرا و نويسندگان بزرگ همچون احمد شاملو و ديگران نام نمىبرم، چون به مناسبت معينى در اينجا صحبت است و آن اينكه آقاى باقر مؤمنى را همچنان كه خود نيز بارها تأكيد كرده است، بيشتر يک كنشگر سياسى چپ و مبارز مىشناسيم تا پژوهشگرى كه به گواه آثار نوشتارى خود، در متنوعترين عرصههاى اجتماعى، تاريخى، سياسى ايران و نيز نقش اسلام به طور عام و عملكرد آن در تحولات كشور، رساله و كتابهاى پژوهشى بسيارى نوشته است.
و اما براى خود من آشنایى از نزديک با باقر مؤمنى در فرانسه است كه دست مىدهد و از اين مقطع است كه به جنبهی بسيار انسانى، عاطفى، صميميت در دوستى و اهميت قائل شدن براى رفاقت و روابط دوستانه، علىرغم تفاوت نظرى كه مىتوان با او داشت، پىبردم. كمتر شخصيتى ديدهام كه ضمن پايبندى بر ديدگاه ايدئولوژيک و سمتگيرى اجتماعىاى كه از سنين نوجوانى تاكنون داشته است، داراى تماس و روابط باز، شفاف و مباحثهانگيز با طيفِ گستردهاى از احزاب، سازمانها و بهويژه اشخاص باشد؛ البته از خانوادهی اپوزيسيون دو رژيم شاه و شيخ. او در جمع، سرخوش است و از تنهایى بيزار. خواه جشن و شادى باشد و يا جلسه مباحثه و آكسيون اعتراضى.
بارها ديدهام كه در جريان يک بحث و رد ِ آنچه قبول نداشته، در مقابل دوستش عصبى شده است، اما ساعتى بعد بدون ذرهاى عقبنشينى از نظر خود، به فضاى كاملاً گرم و صميمانهاى كه پيش از گفتگو بوده بازگشته و هيچ جاى رنجشى هم براى رفيقش بازنگذاشته است.
باقر در خارج از كشور هيچوقت جا نيفتاد و مىدانم كه در برخى مقاطع، بهويژه آنگاه كه جامعهی ايران را تب و تاب مىگيرد و يا مقاطعى كه چهرهی زشت و جنگطلبانه برخى دول جهان بر وجدان انساندوستانه، آزادیخواهانه و ظلمستيزانه او فشار مضاعف وارد مىكند، فضاى خارج براى او بدجور دشوار مىشود. يادم است از همان سالهاى اوليهی آشنایى، بارها پيرامون مقولهى تبعيد و مهاجرت به گفتگو نشستيم. براى من هم دورى از كشور سخت بوده است؛ اما از زاويهی تلاشهاى سياسى مرتبط با ايران، تصورى متفاوت نسبت به او داشتهام. فكر مىكردم با امكانات تماس و خبرگيرىاى كه امروز در اختيار ماست، مىتوان در خارج بود و در تحولات سياسى و اجتماعى داخل كشور مشاركت داشت. استدلالم در برابر او اين بود كه: نمونههایى كه شما از رفتار رهبران حزب توده در سالهاى تبعيد مىگویيد، بخشاً زائيدهی آن زمان و بهويژه زندگى در كشورهاى بلوک شرق است كه دربشان تقريباً بر روى ساير ايرانيان بسته بود. باقر مؤمنى بارها تأكيد مىكرد و هنوز هم مىكند كه اين معضلى عمومى است و بدون حضور در جامعه، نه تنها نقشى فراتر از برخى كارهاى فكرى ـ نظرى نمىتوانيد داشته باشيد، بلكه در صفوف خود نيز دچار انشعاب و انشقاق خواهيد شد. و جالب است بدانيم كه علیرغم اين نگاه واقعبيانانه، او لحظهاى از تقويت تلاشهاى همين اپوزيسيون كوتاهى نكرده است. از تلاشها در همان سالهاى نخستِ خروج از كشور براى ايجاد جبههاى از نيروهاى چپ گرفته تا حضور در هر تظاهرات، گردهمایى و مجمعى كه انجمنهاى دمكراتيک، تشكلهاى چپ و جمهوریخواه و يا گروههاى مدافع حقوق بشر داشتهاند.
سرماى زمستان و گرماى تابستان و برخى تنگنظریهاى محفلى و فرقهاى هر از گاه، برخى از ما جوانترها را از حضور در اين اجتماعات بازداشته است؛ اما آقاى مؤمنى همواره پشتيبان و شركتكننده در هر حركت اعتراضی بوده است. گذشته از همان خصلت مبارزاتى و كنشگرى سياسى، شايد يكى از دلايل اين رفتار، بيزارى او از ناليدن و كاشتن بذر نااميدىست. اصولاً ناليدن در فرهنگ باقر مؤمنى جایى ندارد. بايد با او بسيار نزديک بود تا دريافت كه رفتن اكرم خانم، اين همسر به تمام معنا عاشق و همراه و همدم ، چه شوک بزرگ و چه خلأ جبرانناپذيرى براى او بوده است. دائم به ياد مىآورد اكرم خانم چگونه مىكوشيد تمام وسايل كار و زندگى را به نحوى فراهم كند كه او با مشكلى روبهرو نشود و مؤمنى بتواند كارهاى پژوهشىاش را به سر منزل مقصود برساند. وظيفهاى كه امروز با تمام خلوص قلب بر دوش انوشه اين فرزند نازنين است.
حال كه صحبت از همسر شد جا دارد از جشن تولد هشتاد سالگى باقر ياد كنم كه مبتكر آن اكرم خانم بود و به همت برخى ديگر از دوستان در فرهنگسراى پويا برگزار شد. جمعى چهل پنجاه نفره از دوستانِ خانوادهى مؤمنى آن شب را گرامى داشتند. در همان شب يكى از مجموعه كتابهاى باقر به نام راهيان خطر هم به دنياى كتاب آمد كه سرگذشت هفت شخصيت انديشمند، هنرمند و سياسى ايران است، همچون تقى ارانى، رضا رادمنش و سعيد سلطانپور و… در آن شب با يادآورى جشن كوچکترى كه پنج سال پيشتر از آن براى تولدش گرفته بوديم، به او گفتم: هر پنج سال در انتظار جشن ديگرى باش، وعدهی ما در صد سالگى تو. پس باقر جان تولد، زندگى، تلاش صميمانه و بىوقفه تو در راه مردمى كه همواره دلت براى آنها طپيده است برخودت و ما مبارک باد.
عمرت بلند، به اميد اينكه جشن سالروز صد سالگىات را در تهران و يا اگر رخصتى بدهى در خانهی پدرى و مادرى، در كرمانشاه، شهر عشاق، شهر شيرينها و فرهادها، برگزار كنيم. به اميد آن روز.
برای تهیهی کتاب
………………………….
دیگر گفتارها
مهناز متین | خوشآمد |
ناصر مهاجر | در چرائی رهروی در راه بیپایان |
بنفشه مسعودی | مؤمنی آرشیویست |
محمدرضا فشاهی | با مؤمنی، از ممنوعه تا مشروطه و بعد |
ناصر رحیمخانی | باقر مؤمنی، پلی میان دو نسل |
مهرداد وهابی | اندیشههای کمونیستی مؤمنی، تجدد و نقد غربزدگی |
تورج اتابکی | باقر مؤمنی و تاریخنگاری معاصر ایران |
محسن یلفانی | در ستایش پایداری و بردباری |
باقر مؤمنی | سپاس |
مجموعهی گفتارها در مراسم رونمایی کتاب رهروی در راه بیپایان