در ستایش پایداری و بردباری
گفتار محسن یلفانی
محسن یلفانی، نویسنده، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر را همه میشناسیم. نمایشنامهی آموزگارانش رویداد هنری مهمی بود در پایان دههی چهل خورشیدی. او دستی هم در ترجمه داشته است. از بنیانگذران نشریه چشمانداز است. در سالهای اخیر و در دورهی جدید نشریهی میهن، عضو هیئت تحریری این نشریه اینترنتی بوده است. محسن یلفانی را باید از پرکارترین نمایشنویسهای تبعید دانست. از کارهای مهمش میتوانیم به این آثار اشاره کنیم: قویتر از شب (۱۳۶۹) در انتظار سحر (۱۳۷۴)، میهمان چند روزه (۱۳۷۸)، آخرین مسافر شب (۱۳۹۱) و سرای بیم و امید (۱۳۹۱). امیدواریم که به زودی نیز بهار هر سال، کار آخرش به انتشار برسد.
باقر مؤمنی عمری را که صمیمانه آرزو میکنم هرچه طولانیتر و پربارتر باشد در پی تحقق آرمانی گذرانده است که با گذشت زمان هرچه دورتر و دور از دسترستر شده است. او در آغاز با جمعی مصمم و مطمئن و پُرشمار در این راه گام نهاد؛ اما با گذشت زمان و پیچها و چرخشهای آن، تنها و تنهاتر شد. به آسانی میتوان دریافت که دست به دست دادن دوری و تنهایی، پایداری و وفاداری را به چه آزمایش دشواری تبدیل میکند.
راست است که در این تلاش طولانی هم مفهوم و تعریف این آرمان صیقل خورده و انعطافپذیرتر شده و هم راه و روش رسیدن ـ احتمالی ـ به آن تصحیح و تعدیل گردیده است. این انعطاف و تصحیح تا آنجا پیش رفته که نزد بسیاری از مردمان اثر چندانی از اعتبار این آرمان باقی نمانده. در برابر، حضور ذهن و توانایی دریافت و برآورد وضعیتهای جدید و متفاوت، همراه با بردباری و رواداری، به باقر مؤمنی امکان داده تا دچار عوارض «ایمان خللناپذیر» نشود. این دگرگونیها را از صافی خرد و انصاف بگذراند و با واردکردن آنها همراه با آثار و عوارض شان در محاسبات خود، به راه ادامه دهد.
با این حال این پرسش همچنان باقی است: آیا در وضعیت امروز که نظامی یکسر مغایر و متضاد با همان آرمان بر جهان حاکم است، و بهرغم تلاطم و آشفتگی دائمی و بحرانهای دائمی و پیشبینیناپذیرش همچنان به سلطه ی بلامنازع خود ادامه میدهد، و این سلطه را بنا به همه ی شواهد همچنان حفظ خواهد کرد، و در مقابل، هیچ نشانه ی مؤثر و ملموسی از تغییر آن موجود نیست، چگونه میتوان به آرمانی که کارکردِ حداقلش انکار و نفی و نابودی همین نظام است، دل بست؟ آیا این دلبستگی بیشتر از مقولهی امیدواریها و دلخوشداشتنهای همان «ایمان خللناپذیر»، یا بدتر از آن، بهانهای برای کنارکشیدن و پرهیز از درافتادن با چالش ها و آزمایش هایی که همین نظام موجود میطلبد، نیست؟ چالشها و آزمایشهایی که شایستگی و توانایی شخص ما را میسنجند و حق و حقوق و جایگاه درخور ما را با سختی یک آزمایش گریزناپذیر و سختگیری یک داور بیگذشت و بیاعتنا تعیین میکنند؟
با پرهیز از به کارگرفتن اصطلاحات و تعریفهایی که به دلایل گوناگون، هم در تجربههای تاریخی و هم در جدلهای فکری، یا اعتبار خود را از دست دادهاند و یا از اجماع و وفاق گذشته برخوردار نیستند، میتوان آرمانی را که باقر مؤمنی برای آن میکوشد «تحقق فرد در جمع و تحقق جمع در فرد یا تحقق همزمان و هماهنگ این هر دو با هم» تعریف کرد.
این فکر، یا این «ایدهآل»، از خشم و نارضایی و سرخوردگی از نظام حاکم، همچنان که از نظامهای پیشین، برنمیخیزد. این فکر، ریشهها و انگیزههای عمیقتر و نیرومندتری دارد. فرد و جمع، با همهی تعبیرهایی که در خود دارند و با همه ی معانیای که به همراه میآورند، دو وجه یا دو خصلت از انسان یا از انسانیتاند. پیبردن به جدایی از طبیعت، که لزوماً آگاهی بر تفاوت با آن را در پی آورد، امری یا رویدادی جمعی بود. با اذعان به تفاوت افراد، میتوان تصور کرد و پذیرفت که برخی زودتر به چنین آگاهیای دست یافتند. به همین آسانی میتوان پذیرفت که این تفاوت فردی، پیوند جمعی را انکار نکرد. موجودیت و زیست فرد، جز در جمع نه ممکن بود نه به تصور درمیآمد.
سلطه بر طبیعت، که پس از شناخت تمایز با آن گریزناپذیر بود، به این تصور امکانِ تحقق بخشید. از آن پس که آغاز تاریخش میدانند، روند جدایی، و بیش از آن، رو در روییِ فرد و جمع آغاز شد و در هر مرحله و با هر پیشرفت در چیرگی بر طبیعت، شدت گرفت. پیشرفت و ترقی مهارناپذیر، انبوهی از آئینها و سنتها و آموزشها و قانونها در پی آورد تا این جدایی و رودررویی را نهادی کنند و «طبیعی» جلوه دهند: امروز دریافت اکثریت بزرگ مردم از فردگرایی رودررویی فرد با جمع است؛ تفاوت افراد را منشأ و دلیل امتیاز و برتری برخی بر برخی دیگر میشمرند؛ «شایستهسالاری» را میپذیرند؛ جیرهخواری از ریخت و پاش ثروتمندان را از پاسخهای معتبر برای رفع و رجوع فقر و احتیاج میدانند؛ چرخه ی «مصرف ـ رشد ـ رونق» را گریزناپذیر میشمرند و پیشرفت و ترقی را بدون آن غیرممکن میدانند؛…
با نظرداشتن به این وضعیت، که تنها اشارههایی بدان رفت، میتوان کسی نظیر باقر مؤمنی و جایگاهش را دریافت. این وضعیت، با اجماعی که بر آن تحمیل شده، باقر مؤمنی را فردی از خانواده یا «گونه»ای، نه فقط تنها، که در حال انقراض میداند و میخواهد.
باقر مؤمنی زمانی در راهی که همواره بدان وفادار ماند گام نهاد، که مراحل پیش رو ـ فردا ـ بس روشن و اطمینان بخش و امیدوارکننده مینمود. بخش بزرگی از جهان در نبرد با نیرویی که انسان را تنها و در بندگی میخواست، پیروز و سربلند به نظر میرسید. اندکزمانی بعد بخشهای بزرگ تری از جامعه ی جهانی خوشبینانه به این اردوگاه پیوست. هنوز نتایج هولناک این خوشبینی شتابزده برملا نشده بود. از سوی دیگر، در عالم ذهن، تصور بر این بود که سرنوشتِ انسان از جبر گریزناپذیری پیروی میکند که هیچ نیرویی توانایی مقاومت را در برابر آن ندارد. ارتجاع، نظم مبتنی بر رودررویی فرد و جمع، همچنان سرسختانه مقاومت میکرد و سرگذشت خود باقر مؤمنی شاهدی بر آن است که از زخم و ضربهزدن بر کسانی که به مصافش میرفتند، باکی نداشت. اما فرض مسلم در این تلقی خلاصه میشد که وظیفه ی مبارزان تنها شتاب بخشیدن به فرآیند گریزناپذیر تاریخ، یعنی پیشانداختن فردای روشن است.
دیر زمانی نیست که فکر یا تصورِ جبری بودن تاریخ، پذیرفتن مسیری از رشد و پیشرفت بیوقفه در آن، یا تشخیص حاکم بودن نوعی عقل یا معنا بر تحولات آن، به افسانههای ناشی از خوشبینی و سادهدلی تبدیل شدهاند. تاریخ بشریت، بیشتر شبیه همان تعریفی است که شکسپیر از زندگی به دست داده است: «حکایتی آکنده از خشم و هیاهو از زبان یک دیوانه».
در دنیایی این چنین مهارناپذیر و در عین حال رام و سرسپرده، با گذشتهای آشفته و بیآیندهای فهمیدنی و اطمینانبخش، تنها وفادار ماندن هم به ناگزیری و هم به اصالت یگانگی و هماهنگی فرد و جمع، و کوشش در تحقق آن میتواند پرتوی بر افق تیره و تاری که در برابر ماست بیفکند. پایداری و بردباری باقر مؤمنی در راه چنین آرمانی از زندگی او حکایتی ساخته است «سرشار از شکیبایی و امید از زبان یک فرزانه».
برای تهیهی کتاب
………………………….
دیگر گفتارها
مهناز متین | خوشآمد |
ناصر مهاجر | در چرائی رهروی در راه بیپایان |
بنفشه مسعودی | مؤمنی آرشیویست |
محمدرضا فشاهی | با مؤمنی، از ممنوعه تا مشروطه و بعد |
ناصر رحیمخانی | باقر مؤمنی، پلی میان دو نسل |
مهرداد وهابی | اندیشههای کمونیستی مؤمنی، تجدد و نقد غربزدگی |
رضا اکرمی | مؤمنى، كنشگر سياسى |
تورج اتابکی | باقر مؤمنی و تاریخنگاری معاصر ایران |
باقر مؤمنی | سپاس |
مجموعهی گفتارها در مراسم رونمایی کتاب رهروی در راه بیپایان